آل بویه، پرچمداران علم



از اواخر قرن سوم هجری تحولاتی در ایران پدیدار شد که در نهایت منجر به تشکیل اولین حکومتهای ایران اسلامی گشت.

در شرق ابتدا طاهریان، سپس صفاریان و نهایتا سامانیان حکومتهای مستقلی از بغداد را تشکیل دادند، هر چند که سامانیان به بغداد خراج هم می پرداختند و خلیفه را هم به رسمیت می شناختند با این وجود در امر حکومت داری مستقل از بغداد بودند و خلیفه نمی توانست در امور آنها دخالت کند. در غرب ایران نیز نارضایتی از عمال خلیفه عباسی بیداد می کرد، علی الخصوص شیعیان که خلیفه را مشروع نمی دانستند و خواستار سرنگونی او بودند.

در چنین وضعی در شمال ایران که به دلیل شرایط محیطی، بغداد کنترل کمتری بر آن داشت، زیدیان که شاخه ای از شیعیان محسوب می شدند. قیام های متعددی را برپا داشتند و توانستند حکومتهای محلی و کاملا مستقل از بغداد را تشکیل دهند. یکی از این سرداران ماکان کاکی بود که برادران بویه که شیعه دوازده امامی و ماهیگیران گمنامی بودند به خدمت او درآمدند و در رکاب او جنگ ها کردند. و به موفقیت هایی هم رسیدند. اما سرانجام ماکان کاکی از مرداویچ(موسس سلله آل زیار) شکست خورد و پس از این شکست بود که پسران بویه به خدمت مرداویچ رسیده و پله های ترقی را یکی پس از دیگری در سپاه او پیمودند.

مرداویچ پیروزی های چشمگیری بدست آورد و توانست ری و طبرستان را فتح کند، پس از این فتوحات برادران بویه با سپاهی از جانب مرداویچ به اصفهان حمله برده و آنجا را نیز به قلمرو زیاریان اضافه کردند و سپس به فارس حمله برده و آنجا را هم فتح کردند.

پس از فتح فارس، علی بزرگترین برادر بوییان از جانب مرداویچ حاکم فارس شد اما بعد از مرگ او علی در فارس اعلام استقلال نمود و خواستار تشکیل حکومت مستقلی شد بدین ترتیب سلسله آل بویه که یکی از تاثیرگذارترین سلاسله تاریخ تمدن ایران است تشکیل یافت.

برادر او حسن، در نبردهای متعددی اصفهان و سرانجام ری و طبرستان را نیز به قلمرو بوییان اضافه کرد و دیگر برادرشان احمد، ابتدا به کرمان لشکر کشید اما شکست خورد او پس از مدتی خوزستان و واسط را به قلمرو بوییان افزود و سرانجام در سال 334 هجری با فتح بغداد بزرگترین موفقیت بوییان را رقم زد.

او پس از فتح بغداد ابتدا می خواست خلیفه بغداد را برکنار کند و به جای او خلیفه ای از علویان را جایگزین آن کند اما اطرافیان او، بخاطر مصلحتهای سیاسی او را از این کار بازداشتند و خلیفه نیز حاضر شد حکومت آل بویه را تایید کرده و به نام آنها خطبه بخواند. او در آن زمان القاب عمادالدوله، معزالدوله و رکن الدوله را به ترتیب به علی، احمد و حسن اعطاء کرد.

با فتح بغداد بوییان بر قسمت وسیعی از ایران و عراق به صورت مقتدرانه ای حکم راندند و حکومت آنها تا حمله طغرل بقوت خود باقی ماند.

با تضعیف قدرت سیاسی خلیفه، قدرت و نفوذ فرهنگی آنها نیز به زوال رفت و بدین ترتیب خلفایی که با استبداد فکری خود جلوی آزادی اندیشه و پرورش علم را می گرفتند جای خود را به بوییانی دادند که به لحاظ پیروی از مذهب تشیع از آزادی اندیشه ای برخوردار بودند که به آنان اجازه می داد تا فعالیت های علمی، هنری، ادبی و فرهنگی را از هر بابی که می خواست باشد، پرورش داده و تشویق می کردند.

بسیاری از جوانان که شیفته دانش و علم بودند به فراگیری علم و پیران با تجربه به آموختن آن تشویق می شدند و در نتیجه برای کسانی که استعداد و ذوقی داشتند، زمینه جهت فراگیری علم و ادب آماده بود.

سیاست آل بویه در دادن آزادی به اندیشه های متفاوت و پرهیز از تندروی در عقاید خویش و همچنین کنترل استبداد عباسی، باعث ایجاد مجالس مباحثه علمی گسترده ای در قلمرو آنها شد که نتیجه آن هر چه بارورتر شدن علوم اسلامی بود و در آن زمان عالمانی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، سید رضی و همچنین دانشمندانی مثل بوزجانی، ابن سینا، رازی و... و فلاسفه ای چون فارابی، آثار بی نظیری را خلق کردند که برخی از آنها در کل تاریخ اسلام بی مانند ماند.

بواقع در هیچ برهه از تاریخ ایران تا این اندازاه عالمان بزرگ در یک بازه زمانی کوتاه ظهور نکرده اند و دلیل آن این بود که استبداد اندیشه در بین حاکمان وجود نداشت و عقاید متحجرانه و عقل ستیز در بین مسلمین شیوع نیافته بود و صاحبان علم و ادب در بین مردم جایگاه بلند مرتبه و رفیعی داشتند و از سوی حاکمان پیوسته حمایت می شدند.

با تمام اختلافات مذهبی و عقیدتی که در این دوران وجود داشت با این وجود دوران آل بویه، دوران امنیت و آسایش و رفاه برای مردمانی بود که در قلمرو بوییان زندگی می کردند. اما این دوران به دلیل اختلافات داخلی امرای بویه چندان طول نکشید و با حمله طغرل سلجوقی و فتح بغداد سلسله بوییان منقرض شدند.

سلجوقیان سنی مذهبان متعصبی بودند که شیعیان و مخالفین عقاید خود را سخت تحت فشار قرار می دادند. و با حکمرانی آنها خلفای عباسی بار دیگر قدرت استبدادی خود را بازیافتند.

می توان نتیجه گرفت که افول و غروب علم و دانش در جوامع مسلمانان از آنجا آغاز شد که حکومتهایی مثل آل بویه که تا به این حد اعتقاد به آزادی عقاید داشتند و در نشر علم میکوشیدند جای خود را به حکامی دادند که عقاید مخالف خود را به شدیدترین شکل سرکوب می کردند.

 

حسین قلی زاده