..



تصور کنید زنان تصمیم بگیرند که دیگر سکس با مردان نداشته باشند ، و در شهر و روستای شما به هردری میزنید زنی به شما راه نمیدهد . از طرفی غریزه جنسی مرد که قوی تری و سرکش ترین نیاز بدنی اوست هیچگاه متوقف نمیشود. فکر شما کم کم از سکس اشباع میشود ولی راهی برای ارضای آن ندارید. یواش یواش خوی تجاوز و درندگی در شما بیدار میشود. دیگر هیچ چیز جلودارتان نیست. (نمونه آن کارگران ساختمانی و مهاجرین غیرمجاز در ایران که همیشه در صدر اخبار تجاوز گروهی به زنان قراردارند) ... در این زمان قوانین حقوق بشر که بسیار دقیق و درست نوشته شده اند دچار شکست میشوند . جوان و پیر هم ندارد. شما هم اگر از جنس مذکر باشید دست به تجاوز میزنید. همانند شکم گرسنه که دست به دزدی میزند. بتابراین قانون تماس جنسی با رضایت طرفین در شرایط خاص دچار مشکل میشود. اینجا ارضای غریزه است که حکم میکند و شما به عنوان یک انسان مذکر تا حدی قدرت دارید که آنرا کنترل کنید. باورندارید خودتان را از سکس محروم کنید و یواش یواش ببینید چگونه هیولای شهوت (که زائیده هورمونهای مردانه است ) از درونتان به بیرون میاید. آیا این هیولا حقوق زن و مرد را میفهمد ؟! این نقطه لحظه ای است که متوجه میشوید نیروهای طبیعت ماورای هر قاعده و قانونی است. گناه کار شما نیستید. قانون طبیعت است. چگونه میتوان این نیروی قدرتمند را که تمامی موجودات را کنترل میکند ، سرکوب کرد . آیا براستی کارگران سرخورده جنسی مجرمند یا راهی دیگر ندارند ؟