از جلو 200 از عقب 300



در بلوار میرداماد واقع در شمال شهر تهران که بی شک در نزدیک عید به یکی از زیباترین بلوارهای شهر تبدیل میشود بدلیل ساختار زیبایش و درختان قشنگ آن که در این روزها مثل تونل درختی سراسر سبز به نظر میرسد . من با اتومبیل  در حال حرکت بودم . مست از هوای بهار توانای دل کندن از بلوار میرداماد را نداشتم.
عصر نزدیک غروب لحظه به لحظه بر قشنگی این بلوار اضافه میشود. شاید لحظات ملکوتی است که من هیچگاه نتوانستم فراموش کنم
مثل همیشه برای سرگرمی  در این بلوار درحال گشت زدن بودم که خانمی بسیار زیبایی توجه ام را جلب کرد
پاهایم سست شد و بی اراده ترمز کردم تا مثل همه همیهن های عزیزم اورا به مقصد برسانم و ثوابی کرده باشم
ولی درحقیقت از فلاکت و احتیاج این کار را میکردم
به محض آنکه به او نزدیک شدم شیشه اتومبیل را پایین کشیدم
با نگاهی سراسر نفوذ  بدون معطلی به من گفت
از جلو 200 از عقب 300
بی اختیار توقف کامل نکردم و به راهم ادامه دادم
در آن لحظه نمیدانستم یعنی چه
و چه باید بگوییم
در چند قدم آنور تر دو دختر دیدم با باری از خرید شب عید
آنها را سوار کردم و سوال را از آنها پرسیدم
آنها جواب را به روشنی به من گفتند و در ضمن اضافه کردند که
دوتایی 350 تک 200
دوباره پراز علامت سوال شدم
من در کشور اسلام یاد گرفته بودم که زن و مرد و ازدواج همین
چیز بیشتری راجع به دنیای بزرگسالان یادم نداده بودند
باورم نمیشد که در کشور مضحک من با هزاران سال تعالیم اسلامی اینقدر پیشرفت کرده باشیم که برای سکس منو داشته باشیم و باید انتخاب کنیم
باید بگویم که خداوند این قسمت را نخوانده بود که بنده اش برعکس تعالیمش به ریشش بخندد و کارهایی کند که خود خدا هم نکرده است
مثلا خوابیدن با دوزن یا چند مرد و زن
مگر خدا عشق و شهوت را در بدن انسان نگذاشته است چرا نتواسته این کارش را درست مدیریت کند

/برگرفته از نوشته های وبلاگ مشق شب