يار ستمکار جفا ميکند، عاشق بيچاره وفا ميکند
شعری از حسن جهان خانم که تخلص به واليه ميکرد و از شاعران بنام دوره قاجار است او ديوان شعري با حدود ششصد الي هفتصد بيت شعر داشته و مجموعهاي تحت عنوان " بساط نشاط " نيز به او منصوب است
يار ستمکار جفا ميکند، عاشق بيچاره وفا ميکند
شورش سوداي رخت اي صنم، در سر شوريده چها ميکند
زحمت بيهوده مکش اي طبيب، درد مرا دوست دوا ميکند
گردش ايام و جفاي رقيب، بي جهتم از تو جدا ميکند
مستحق ناوک نازت منم، بخت بدم بين که خطا ميکند
از شکن زلف تو هر دم صبا، صد دل ديوانه رها ميکند
ناز تو داني چکند با دلم، آنچه به زلف تو صبا ميکند
"واليه" گر گشت گدايت چه غم، عشق، بسي شاه گدا ميکند